برای آمدن به دفتر کارم، سوار تاکسی شدم. راننده تاکسی مرد میانسال سرحالی بود که برای خودش تخمه می شکست، هر از گاهی با پیچ رادیو بازی میکرد و سعی میکرد تا صدای گوینده را واضح تر بشنود. کمی جلوتر خیابان بی جهت و به شکلی غیرعادی شلوغ بود و کمی ترافیک ایجاد شده بود.
از مرکز شلوغی که گذشتیم، دو ماشین را دیدیم که دوبله و سوبله پارک کرده بودند. به این ترتیب سهم کمی از خیابان برای ماشین های در حال حرکت باقی مانده بود. راننده ی تاکسی که بر روی صندلی عقبش نشسته بودم، به شلوغی اشاره کرد و در حالیکه میخندید گفت "نیگا چجوری پارک کردن". بعد هم در حالیکه باز تخمه میخورد و پیچ رادیو را میچرخاند، با لبی خندان به مسیرش ادامه داد.
آنقدر بامزه گفت "نیگا چجوری پارک کردن" و بامزه خندید که من هم به خنده افتادم و با خودم فکر کردم چقدر نگاه و رفتار آدم ها با هم فرق داشته و تا چه اندازه سبک زندگیشان با تاثیر از این تفاوت در خلق و خو و رفتار، متفاوت خواهد بود. شاید اگر هر راننده ی تیپیکال ِ دیگری بود با عصبانیت و بلند ناسزا می گفت و تمام ِ راه را هم با اخم و زیرلب غر میزد!
در هر دو صورت شرایط عوض نشد و نمیشد. بلکه خُلق ِ ما آدم هاست که با تاثیر گرفتن از شرایط و انتخاب کردن یک واکنش یا ری اکشنِ خاص، تحت تاثیر قرار گرفته و بالا و پایین میشود. به قول دکتر صاحبی "اگرچه نمی توانیم جهت و شدت باد را تعیین کنیم، اما چگونگی تنظیم بادبان ها در دستان ِ خود ِ ماست"
1149...برچسب : نویسنده : tinak بازدید : 124